ایران

ایران

ایران
ایران

ایران

ایران

کتاب

بعضی شبا که خوابم نمی بره، یه جوری که مغزم بشنوه می گم:

خوب! برم یه کتابی بیارم بخونم…

هیچی دیگه، اصلا بیهوش می شم! 

آیت‌الله استادی: شرکت در مراسم‌های عزاداری باید زندگی شیعیان را متحول کند


قم, استادی, عزاداری

امام جمعه قم گفت: اگر بخواهیم مشمول عنایات بیشتر اباعبدالله شویم باید نسبت به پیروی از ایشان اهتمام داشته باشیم و با شرکت در مراسم‌های عزاداری در زندگی ما تحول ایجاد شود.

به گزارش خبرگزاری فارس از قم، آیت‌الله رضا استادی امشب در جمع زائران و عزاداران حرم حضرت معصومه (س) با تسلیت عاشورای حسینی، اظهار داشت: زندگی شیعیان باید برای همگان الگو بوده و این انتظار به حقی است که ائمه اطهار (ع) از ما دارند.

وی ادامه داد: امام حسین(ع) امروز از ما انتظار دارد که از ایشان حمایت کنیم و ورع، تقوا، پرهیز از گناه، حفظ زبان و... به معنای حمایت از ایشان است.

استاد حوزه علمیه قم با بیان اینکه همه زندگی سالم و ناسالم را از یکدیگر تشخیص می‌دهند، خاطرنشان کرد: امیدواریم که همه به تعلیمات بیش از پیش این مکتب عنایت داشته باشیم.

آیت‌الله استادی بیان داشت: هرچه بی‌مبالاتی بیشتر شود برای خودمان و نسل آینده ضرر دارد و هرچه توجه ما به دین بیشتر باشد سعادت دنیا و آخرت خود را تامین خواهیم کرد.

وی اذعان داشت: ‌باید بهتر دین‌داری کنیم و اگر فردا فرزند ما فرزندی دین‌دار شد در هر عبادت، زیارت و عزاداری او شریک باشیم.

امام جمعه قم در پایان عنوان کرد: اگر بخواهیم مشمول عنایات بیشتر حضرت اباعبدالله الحسین (ع) شویم باید نسبت به پیروی از ایشان اهتمام داشته باشیم و با شرکت در مراسم‌های عزاداری در زندگی ما تحول ایجاد شود.

حـیوانات زال سـفید روی

آلبینسم یا زالی نوعی بیماری ژنتیکی است که به دلیل نقص مادرزادی یک آنزیم ،تیروزین به ملانین تبدیل نمی‌شود . عدم توان تولید رنگدانه ملانین موجب می‌شود که رنگ پوست و موهای بیمار سفید باشد . به دلیل عدم تولید رنگدانه ، شبکیه چشم به نور خورشید حساس است و مبتلایان مشکل دید در روز دارند. همچنین احتمال آفتاب سوختگی در آنان زیاد است.

 

qgKIVWVfAK.jpg
3NqYpZHh1v.jpg
gPcV1F9dDN.jpg
8EdWEKGRcC.jpg
Dn4bZH3Jvg.jpg
R6YZn6Upcc.jpg
t3n78kffMo.jpg
qOrSo89jhp.jpg
KAWFVvVP17.jpg
higq5tWPUH.jpg
6hi5aEifKG.jpg
7jzgC7W3PT.jpg
9Idx0xIVmK.jpg
i93IwvEaNv.jpg
0cfJM4O09W.jpg
MTtFIuIQ9v.jpg
mSq5Wit48s.jpg
s8tHS7AJyF.jpg
34WTS8rwOB.jpg
FnFzTiU44l.jpg
9corKktfza.jpg
VkrKNjGekU.jpg
M5WpZndB7i.jpg
oPuTuxdB1o.jpg
ByGz7s7r97.jpg


خصوصیت بشر



جالب‌ترین خصوصیت بشر تناقض است!

به شدت عجله داریم بزرگ شویم،
و بعد دلمان برای کودکی از دست رفته‌مان تنگ می‌شود.
برای پول در آوردن خودمان را مریض می‌کنیم،
بعد تمام پولمان را خرج می‌کنیم تا دوباره سالم شویم.
طوری زندگی می‌کنیم که انگار هرگز نمی‌میریم،
و طوری می‌میریم که انگار هرگز زندگی نکرده‌ایم...

پائولو کوئلیو


امان ازدل زینب

هر وقت سیلی خوردی بگو یازهرا



هر وقت دستت را بستند بگو یا علی



هر وقت بی یاور شدی بگو یا حسن



هر وقت آب خوردی بگو یاحسین



هر وقت شرمنده شدی بگو یا ابوالفضل



اما اگرتشنه شدی،آب نخوردی، بی یاور شدی،دستت را بستند، سیلی خوردی،شرمنده


شدی،بگو امان ازدل زینب

تــب و لــرز را از خـود دور کـنید


۱۲ راهکار طبیعی فوق العاده برای مبارزه با سرماخوردگی و آنفلوانزا در فصل سرد
گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


پاییز که از راه می رسد، فصل سرماخوردگی و تب و سرفه هم شروع می شود. سرماخوردگی و آنفلوانزا ۲ بیماری همیشگی هستند که سراغ همه می آیند و راه هایی طبیعی برای فرار از ویروس های آن شناخته شده که پزشکان می گویند با این راه ها، میتوانیم کمتر از آدم های دیگر سرما بخوریم. این توصیه ها را در این راهنما بخوانید ...
1. گل یک داروی گیاهی است. دارویی که بدن را برای مبارزه با عفونت ها آماده می کند و اگر به محض دیدن علایم سرماخوردگی، دمنوش این گیاه را بنوشید، براساس تحقیقات تازه بعد از ۱ یا ۲ روز علایم محو یا کم می شوند. البته اگر بیماری خاصی دارید، برای نوشیدن این چای باید با پزشک خود مشورت کنید تا تداخل دارویی به بیماری هایتان اضافه نشود.
2. قرص های ضدسرماخوردگی که ترکیبات روی دارند، یکی از راه حل های پیشگیری از سرماخوردگی اند. تحقیقات نشان داده که اگر در ۲۴ ساعت اول، این قرص های آبنباتی را بخورید، علایم بیماری کمتر می شود و سلامت خود را زودتر به دست می آورید.
3. تاثیر ویتامین C برای مبارزه با سرماخوردگی، دیگر ثابت شده است اما به تازگی در تحقیقاتی مشخص شده که اگر در فصل سرما و در شرایطی که استرس های محیطی و کاری زیادی دارید، هرروز ویتامین C بخورید، احتمال سرماخوردگی شما نصف می شود. بهترین توصیه برای کمک گرفتن از ویتامین C هم این است؛ صبح به صبح یک لیوان آب پرتقال، لیموشیرین بخورید یا در چای خود لیموترش بچکانید.
4. بعد از تجربه بی نظیر مادربزرگ ها و سوپ مرغ هایی که در سرماخوردگی به ما داده اند، پزشکان تحقیق کرده اند و حالا می گویند، بخار سوپ مرغ باعث باز شدن مجرای تنفسی می شود، آب آن بدن را از بحران کم آبی در بیماری نجات می دهد و در نهایت هم التهاب دستگاه تنفسی را کاهش می دهد.
5. نوشیدن چای همان خاصیت های تسکین دهنده سوپ مرغ را دارد و آنتی اکسیدان های موجود در چای سبز و چای سیاه، برای مبارزه بدن با ویروس بسیار معجزه آساست.
6. اگر چای سبز را با عسل و لیمو بنوشید، همان خاصیت چای سیاه را برای درمان دارد، اما برعکس چای سیاه، به خواب لطمه ای نمی زند و باعث می شود خوابی عمیق به درمان بیماری شما کمک کند.
7. تحقیقات مشخص کرده اگر روزانه سیر تازه بخورید، به مبارزه بدن شما با میکروب ها کمک می کند و کمتر از یک انسان عادی گرفتار ویروس ها و بیماری ها می شوید.
8. اگر یک دستگاه بخار آب را در اتاق بگذارید یا آب داغ حمام را باز کنید و برای مدتی در بخار حمام نفس بکشید، ذرات ریز و داغ آب باعث می شود گرفتگی در مجرای بینی، برطرف و تنفس شما راحت تر شود.
9. یک چهارم قاشق چایخوری نمک و یک چهارم قاشق چایخوری جوش شیرین را در یک لیوان آب حل و با سرنگ کوچکی این مایع را به داخل بینی، تزریق کنید. با این کار، بینی خود را شستشو می دهید و راه تنفسی را از ویروس ها و گرده ها پاک می کنید. مخاط بینی هم رقیق می شوند و در دوران بیماری، راحت تر نفس می کشید.
10. اگر ۴ بار در روز، آب نمک قرقره کنید، میکروب ها از دستگاه تنفسی شما دور می شوند و رشد نمی کنند.
11. بیماری زمانی سراغ شما می آید که بدنتان ضعیف باشد. یکی از مهم ترین روش های مقابله با ضعف بدن هم، خواب و استراحت کافی است. هیچ وقت از خواب عمیق و استراحت خود به بهانه کار دور نشوید و در فصل سرد، تختخواب خود را گرم نگه دارید.
12. در محیط های آلوده قرار نگیرید و در فصل زمستان حواستان باشد هوا در فضا جریان داشته باشد و هوای ساکن با گردوغبار و ویروس هایی که در حال رفت و آمد هستند، به محیط تنفسی شما وارد نشود. وقتی در محیط های آلوده هستید آب نمک قرقره و با اسپری نمک و جوش شیرین به بینی، مجرای تنفسی خود را تمیز کنید.

داسـتان خـوشمزه ترین سـاندویچ دنـیا


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


 سالن فرودگاه به نسبت خلوت بود و به نظر می رسید در این ساعت روز هواپیماها هم خیلی پرواز نمی کنند. گرمای ظهر، یوتا را حسابی خسته کرده بود و توان ایستادن نداشت. یک لیوان لیموناد خنک گرفت و روی اولین صندلی نشست. اینقدر خسته بود که حتی توان نداشت چشم هایش را باز نگه دارد.

چند دقیقه ای چشم هایش را بست. وقتی سوزش چشم هایش کمی بهتر شد، لیموناد را تا آخرین قطره اش سرکشید گرمای هوا او را اذیت می کرد، اما چاره ای نبود؛ هواپیمای فردریک تا چند دقیقه دیگر می نشست و او تنها کسی بود که به استقبال شوهرش می آمد. فردریک هم نمی دانست او به فرودگاه آمده تا از او استقبال کند.

فکرش را هم نمی کرد، اما یوتا می خواست همسرش را خوشحال کند و برای همین بی خبر به فرودگاه آمده بود. دسته گل بزرگی هم خریده و منتظر همسرش نشسته بود تا به او ثابت کند چقدر دوستش دارد. کمی که در سالن خنک فرودگاه نشست و حالش بهتر شد، کیف دستی اش را برداشت و به سمت سالن پروازهای ورودی رفت.

آنجا به خلوتی سالن قبلی نبود، اما خیلی هم شلوغ نبود. همان طور که داشت تابلوی اطلاعات پروازهای ورودی و خروجی را می خواند، مادر و دختری را دید که یک شاخه گل رز قرمز خریده و گوشه ای از سالن منتظر بودند. با این که خیلی ها به استقبال مسافران شان می آیند و این موضوع خیلی عجیب نیست، اما ظاهر آن دو نفر و همین طور نحوه برخوردشان با بقیه فرق داشت. آنها مثل دیگران نبودند؛ تنها، ساکت، آرام ولی خندان و بسیار شاد ایستاده بودند و با هم حرف می زدند.

آنطور که تابلوی اطلاعات پرواز نشان می داد، هواپیمای فردریک تاخیر داشت و تا ۳۰ دقیقه دیگر هم نمی رسید. برای همین یوتا به طرف مادر و دختر رفت و سعی کرد با آنها صحبت کند تا زمان هم زودتر بگذرد.

ـ "سلام، مسافر شما هم با پرواز شماره ۲۵۳ می آید؟"

ـ "سلام. ما منتظر مسافری نیستیم".

یوتا بیشتر تعجب کرد. او متوجه شده بود رفتار و ظاهر آنها شبیه کسانی نیست که منتظر مسافرشان باشند، اما نمی توانست باور کند بی دلیل آنجا ایستاده باشند. نگاهی به دسته گل خودش انداخت و بعد شاخه گل رز آنها را برانداز کرد. گل پژمرده و پلاسیده بود. یوتا کمی صبر کرد و به اطراف نگاهی انداخت. انگار دوست داشت بداند آنها چرا در سالن انتظار فرودگاه ایستاده اند، اما خجالت می کشید از آنها بپرسد.

دخترک که حدود شش یا شاید هم هفت سالش بود، با عجله به سمت مادرش دوید و دست های او را محکم گرفت. بعد به یوتا نگاه کرد و بی تفاوت دوباره به سمت مادرش برگشت.

ـ "مامان بیا. بابا امروز زودتر اومد."

دخترک این جمله را گفت و به سرعت از مادرش دور شد. زن جوان هم شاخه گل را با دست کمی مرتب کرد و گلبرگ های پلاسیده اش را دور ریخت. موهایش را هم صاف کرد و با لبخند دور شد. یوتا همان جا ایستاده بود تا ببیند آنها چه کار می کنند. دخترک از روی نرده های سالن پرید و به طرف مردی رفت که داشت راهروی کنار سالن را جارو می کرد.

زن جوان هم همان طور که لبخند می زد، منتظر ایستاد تا مرد و دخترک به سمت او بیایند. سه نفری یکدیگر را در آغوش گرفتند و بوسیدند و بعد از چند دقیقه به سمت حیاط فرودگاه رفتند تا با هم ناهارشان را بخورند. زن، سبد غذایی را از زیر صندلی برداشت و ساندویچ های کوچکی را که برای ناهار درست کرده بود از داخلش بیرون آورد.

زن و مرد ساندویچ های شان را به دخترک دادند و خودشان دست در دست هم نشستند و غذا خوردن دختر کوچولو را نگاه کردند. دخترک چنان به ساندویچ ها گاز می زد که هر کسی او را می دید، هوس می کرد چند لقمه ای از غذای آنها بخورد. یوتا هم گرسنه اش شده بود، ولی احساس می کرد غذایی که آنها می خورند خیلی لذیذتر از غذاهای رستوران فرودگاه است و برای همین دوست نداشت از رستوران چیزی بگیرد.

یوتا به آنها نگاه می کرد و همین نگاه طولانی باعث شد مرد متوجه حضور او شود. لبخند زد و او را به همسرش نشان داد. زن جوان به طرف یوتا آمد و سبد غذا را هم همراهش آورد. سبد را به طرف او گرفت و تعارف کرد. بعد با صدایی آهسته گفت: "اگر دوست دارید بفرمایید. یک ساندویچ دیگه هم داریم."

ساندویچ خیلی کوچک بود. یوتا آن را برداشت و تشکر کرد. زن جوان ادامه داد: "گفتم که ما مسافر نداریم. همسر من در بخش خدمات فرودگاه کار می کند و هیچ روزی ناهار پیش ما نیست. برای همین، سه روز در هفته من و دخترم می آییم اینجا تا ناهارمان را با هم بخوریم."

زن رفت و یوتا به ساندویچ کوچکی که از او گرفته بود، گاز زد. هیچ چیز داخلش نبود. فقط نان بود؛ نان خالی، اما دختر کوچولو طوری آن را می خورد که انگار لذیذترین ساندویچ دنیا را می خورد. او از طعم نان لذت می برد، چون در خانواده ای زندگی می کرد که همه اعضای خانواده عاشق یکدیگر بودند ...