ایران

ایران

ایران
ایران

ایران

ایران

شیخ و شرط بندی

روزی شیخ با مریدان خویش در مجلسی بودند و شیخ برای آنها از کارهای خارق العاده صحبت مینمودندی!ناگاه مریدی برخواست و به نزد شیخ رفت گفت یا شیخ من میتوانم از فاصله 7 قدمی در لیوانی که روبروی شماست بشاشمندی !!شیخ فرمود محال است حاضرم با تو 500 سکه شرط ببندم نتوانی!مرید قبول بکرد و 7 قدم فاصله گرفت و شروع کرد به شاشیدن ناگهان کنترل از کف بداد و همه جا بشاشید به جز داخل لیوان!! کنار لیوان، روی مریدان و حتی شیخ نیز بی نصیب نماندی ولی شیخ شادمان از اینکه شرط را برده گفت باختی سکه ها را رد کن بیاید! مرید ابتدا با مرید دیگری پچ پچی کرد و برگشت و شادمان پانصد سکه را به شیخ داد!شیخ فرمود:تو همین الان 500 سکه باختی چرا شادمانی؟مرید گفت:با آن مرید 1500 سکه شرط بسته بودم دراین مجلس روی همگان بشاشم حتی شما شیخ و نه تنها ناراحت نشوید بلکه خوشحال نیز بگردید!! شیخ و مریدان چون این را بشنیدند جامه دریدند و به بیایان رفته و از خشتک خود را به دار آویختندی!!!

کارهایی که میتوانید در آسانسور انجام دهید



وقتی از آسانسور پیاده میشین دگمه همه طبقات رو بزنین...مخصوصا اگه یه عده هنوز تو آسانسور هستن


رو به دیوار آسانسور در حالی که پشت تون به همه هست بایستین...اگه شما نفر اولی باشید که سوار شدین به احتمال زیاد بقیه هم همین کارو میکنن


یه دفه بگین : ای وای ..نه .. بارون گرفت... بعدش چترتون رو باز کنین


از همه آدرس ایمیلشون رو بپرسین و بعد آدرس هاشون رو مسخره کنین 


توی یه دستمال فین کنین سپس به بقیه نشون بدین


هر کسی که وارد میشه باهاش دست بدین و یه سلام علیک حسابی بکنین و بگین میتونه شما رو جناب تیمسار صدا کنه


هر از چند گاهی صدای گربه در بیارین


به یکی از مسافر ها خیره بشین بعد یه دفعه بگین ..ا وه تو که یکی از اون هایی...بعد تا میتونین ازش فاصله بگیرین


یه عروسک خیمه شب بازی دستتون بکنین و با بقبه مسافر ها از طرف اون حرف بزنین
هر طبفه که میرسین ..صدای دینگ در بیارین..بعد به یکی از مسافر ها بگین نوبت تو هست ...خدا بیامرزتت



پیغام گیر تلفن شاعران

پیغام گیر تلفن حافظ :

رفته ام بیرون من از کاشانه ی خود غم مخور!
تا مگر بینم رخ جانانه ی خود غم مخور!
بشنوی پاسخ ز حافظ گر که بگذاری پیام
زان زمان کو باز گردم خانه ی خود غم مخور!


پیغام گیر تلفن سعدی :

از آوای دل انگیز تو مستم
نباشم خانه و شرمنده هستم
به پیغام تو خواهم گفت پاسخ
فلک را گر فرصتی دادی به دستم


پیغام گیر تلفن فردوسی :

نمی باشم امروز اندر سرای
که رسم ادب را بیارم به جای
به پیغامت ای دوست گویم جواب
چو فردا بر آید بلند آفتاب

پیغام گیر تلفن خیام :
این چرخ فلک عمر مرا داد به باد
ممنون توام که کرده ای از من یاد
رفتم سر کوچه منزل کوزه فروش
آیم چو به خانه پاسخت خواهم داد!


پیغام گیر تلفن مولانا :

بهر سماع از خانه ام رفتم برون، رقصان شوم!
شوری برانگیزم به پا، خندان شوم شادان شوم !
برگو به من پیغام خود، هم نمره و هم نام خود
فردا تو را پاسخ دهم، جان تو را قربان شوم!


پیغام گیر تلفن بابا طاهر :

تلیفون کرده ای جانم فدایت!
الهی مو به قوربون صدایت!
چو از صحرا بیایم نازنینم
فرستم پاسخی از دل برایت !


پیغام گیر تلفن منوچهری دامغانی :

از شرم به رنگ باده باشد رویم
در خانه نباشم که سلامی گویم
بگذاری اگر پیغام پاسخ دهمت
زان پیش که همچو برف گردد رویم!


پیغام گیر تلفن نیما (در خانه ای که در یوش بود) :

چون صداهایی که می آید
شباهنگام از جنگل
از شغالی دور
گر شنیدی بوق
بر زبان آر آن سخن هایی که خواهی بشنوم
در فضایی عاری از تزویر
ندایت چون انعکاس صبح آزا کوه
پاسخی گیرد ز من از دره های یوش


پیغام گیر تلفن نیما (در زمانی که در تهران زندگی می کرد) :

آی آدم ها!
که اندرپشت خط
در انتظار پاسخی هستید !
یک نفر هم، اینک اندر خانه ی ما نیست!
که پاسخ گوی الطاف شما باشد.
اگر با دست و پای دائم از چنگ فضای سرخ ناامنی
و این دریای تندوتیره و سنگین که می دانید
رها گشتم
و سوی خانه برگشتم
سلامی گرم خواهم داد در پاسخ
محبت های بسیار عزیزان را...


پیغام گیر تلفن شاملو :

بر آبگینه ای از جیوه ء سکوت
سنگواره ای از دستان آدمیت
آتشی و چرخی که آفرید
تا کلید واژه ای از دور شنوا
در آن با من سخن بگو
که با همان جوابی گویم
تانگاه که توانستن سرودی است


پیغام گیر تلفن سایه :

ای صدا و سخن توست سرآغاز جهان
دل سپردن به پیامت چاره ساز انسان
گر مرا فرصت گفتی و شنودی باشد
به حقیقت با تو همراز شوم بی نیاز کتمان


پیغام گیر تلفن فروغ :

نیستم... نیستم... اما می آیم... می آیم... می آیم
با بوته ها که چیده ام از بیشه های آن سوی دیوار می آیم. می آیم. می آیم
و آستانه پر از عشق می شود
و من در آستانه به آنها که پیغام گذاشته اند
سلامی دوباره خواهم داد ...

پیغام گیر تلفن شاعران شعر نو :

افسوس می‌خورم
چون زنگ میزنی
من خانه نیستم که دهم پاسخ تو را
بعد از صدای بوق
برگو پیام خود
من زود می‌رسم
چشم انتظار باش ...


یاد سهراب سپهری بخیر آنکه تا لحظه خاموشی گفت :
تو مرا یاد کنی یا نکنی من به یادت هستم، آرزویم همه سرسبزی توست ...

تاجگذاری امام زمان(عج)

سالروز به امامت رسیدن حضرت ولی عصر (عج) بر تمامی دوست  داران و عاشقان آن حضرت

 گرامی باد...

 

 

 

 

 

سئوالی ساده دارم از حضورت       من آیا زنده ام وقت ظهورت …

اگر که آمدی من رفته بود           اسیر سال و ماه و هفته بودم …

دعایم کن دوباره جان بگیرم         بیایم در رکاب تو بمیرم…

اگر که آمدی من رفته بودم         اسیر سال و ماه و هفته بودم …

دعایم کن دوباره جان بگیم                    بیایم در رکاب تو بمیرم… 

   

 

راز هایی برای این که همواره از دید دیگران دوست داشتی بنظر برسید


نه سحر و جادوست و نه کار گردنبند مهره مار. آدم‌های دوست‌داشتنی و دلنشین، راز‌های دیگری دارند؛ راز‌هایی که اگر چشم‌تان را روی رفتار‌های دیگران ببندید از آنها بی‌خبر می‌مانید. دوست‌داشتنی‌ها آدم‌های اطراف‌شان را خوب می‌شناسند و می‌دانند از چه میانبر‌هایی می‌توانند بیشترین تاثیر را روی آنها بگذارند. پس اگر می‌خواهید شما هم به جمع دوست‌داشتنی‌ها وارد شوید، دنبال فوت و فن خاصی نگردید. شما باید آرام‌آرام شخصیت‌تان را الک کنید و ویژگی‌هایی که چشم دیگران را خیره می‌کند در خود نگه دارید. پس هر روز یک قدم به دوست‌داشتنی شدن نزدیک‌تر شوید.

 

ادامه مطلب ...

۹۹ میلیون رنگی که فقط زنان درک می‌کنند!


دانشمندان بر این باورند که برخی زنان قادر به درک ۹۹ میلیون رنگ بیشتر نسبت به میانگین معمول هستند که البته از آن آگاه نیستند.

به گزارش ایسنا، دکتر گابریل جوردن، محقق موسسه علوم اعصاب ۱۲ سال را بر روی ماموریتی برای یافتن یک انسان با دید ابرانسانی صرف کرده است.
بینایی یکی از پیچیده‌ترین احساسات بوده و چگونگی دریافت رنگ توسط چشم با سلولهای چشمی به نام مخروط انجام می‌شود. هر مخروط اجازه دیدن ۱۰۰ سایه را می‌دهد.
بیشتر افراد از سه نوع مخروط برخوردارند که با عنوان «سه رنگی» توصیف می‌شوند از این رو کل تعداد ترکیبات آنها حداقل یک میلیون است.


ادامه مطلب ...

پنتون رنگ سال 2013 را معرفی کرد

رنگ سال 2013, معرفی رنگ سال 2013

رنگ سال 2013 

This emerald green color swatch released by Pantone is
Pantone LLC's Color of the Year for 2013, beating out all the other shades of the rainbow.AP
مؤسسه رنگ «پنتون»، رنگ سال 2013 را تعیین و معرفی کرد.منبع مقاله فوق از واشنگتن پست است و همچنین خبر سال 2012 . مؤسسه رنگ «پنتون» بر پایه تحلیل روانشناسان، خود رنگ سبز ( زمرد) را به عنوان رنگ سال 2013 برگزیده است. تعریف پنتون از این رنگ که سیمبل رشد است سرزنده بودن درخشندگی. با شکوه بودن... است .همچنین این رنگ از ظرافت و زیبایی خاصی برخوردار است که باعث افزایش احساس خوب بودن، تعادل و هماهنگی است.پر جنب و جوش و درخشنده: درست مثل طبیعت، سبز نگاهی خوب با رنگ روشن است. ست رنگی آن با زرد مملو از انرژی است.

رنگ مد سال 2013

رنگ سال 2013, معرفی رنگ سال 2013


ادامه مطلب ...

کمبود چه ویتامین ها و مواد معدنی شما را بی حال می کند؟

کمبود چه ویتامین ها و مواد معدنی شما را بی حال می کند؟
یک دانشیار انستیتو تحقیقات تغذیه کشور با بیان اینکه ضعف و بی حالی می تواند علل تغذیه ای داشته باشد تاکید کرد:

« آهن مهمترین ماده معدنی است که کمبود آن ضرورتا به شکل کم خونی بروز نمی کند بلکه از علائم اولیه کمبود این ماده معدنی مهم ضعف و بی حالی و خستگی مفرط و کاهش قدرت تمرکز و ضعف در کار کردن است.»
دکتر تیرنگ نیستانی گفت:«ضعف و بی حالی می تواند علل تغذیه ای داشته باشد بویژه اینکه کمبودهای تغذیه ای در دوره کنونی به شکل بالینی و آشکار کنترل شده است اما کمبود تحت بالینی یا کمبود حاشیه ای می تواند علائم گنگ و مبهمی داشته و در برخی مواقع خود را به شکل ضعف و بی حالی نشان می دهد.
ضمن اینکه یادمان باشد انرژی داشتن ، شادابی و فعالیت مرتبط به توده ماهیچه ای بدن می شود و افرادی که بضاعت توده ماهیچه ای آنها کم است با وجود وزن مناسب دچار ضعف و بی حالی می شوند.»

ادامه مطلب ...

کی کریمه؟

درویشی تهی‌‌دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره‌ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند.

کریم خان گفت: این اشاره‌های تو برای چه بود؟
درویش گفت: نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم.
آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟

کریم خان در حال کشیدن قلیان بود؛ گفت چه می‌خواهی؟
درویش گفت: همین قلیان، مرا بس است.
چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت.
خریدار قلیان کسی نبود جز کسی که می‌خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد.
پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد.
روزگاری سپری شد. درویش جهت تشکر نزد خان رفت.
ناگه چشمش به قلیان افتاد و با دست اشاره‌ای به کریم خان زند کرد و گفت: نه من کریمم نه تو؛ کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.



حجاب

یه روز یه خانم با حجاب وارد دانشگاه میشه...

یه دختر بی حجاب بهش میگه:عقب افتاده ها خودشونو جلد کردند...

همه شروع میکنن به خندیدن...

خانم با حجاب میگه:

تا حالا دیدی رو پیکان مدل 57 چادر بکشن؟ 

این بار هم همه میخندند

اما ایــــــن بــــار..........