ایران

ایران

ایران
ایران

ایران

ایران

تــب و لــرز را از خـود دور کـنید


۱۲ راهکار طبیعی فوق العاده برای مبارزه با سرماخوردگی و آنفلوانزا در فصل سرد
گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


پاییز که از راه می رسد، فصل سرماخوردگی و تب و سرفه هم شروع می شود. سرماخوردگی و آنفلوانزا ۲ بیماری همیشگی هستند که سراغ همه می آیند و راه هایی طبیعی برای فرار از ویروس های آن شناخته شده که پزشکان می گویند با این راه ها، میتوانیم کمتر از آدم های دیگر سرما بخوریم. این توصیه ها را در این راهنما بخوانید ...
1. گل یک داروی گیاهی است. دارویی که بدن را برای مبارزه با عفونت ها آماده می کند و اگر به محض دیدن علایم سرماخوردگی، دمنوش این گیاه را بنوشید، براساس تحقیقات تازه بعد از ۱ یا ۲ روز علایم محو یا کم می شوند. البته اگر بیماری خاصی دارید، برای نوشیدن این چای باید با پزشک خود مشورت کنید تا تداخل دارویی به بیماری هایتان اضافه نشود.
2. قرص های ضدسرماخوردگی که ترکیبات روی دارند، یکی از راه حل های پیشگیری از سرماخوردگی اند. تحقیقات نشان داده که اگر در ۲۴ ساعت اول، این قرص های آبنباتی را بخورید، علایم بیماری کمتر می شود و سلامت خود را زودتر به دست می آورید.
3. تاثیر ویتامین C برای مبارزه با سرماخوردگی، دیگر ثابت شده است اما به تازگی در تحقیقاتی مشخص شده که اگر در فصل سرما و در شرایطی که استرس های محیطی و کاری زیادی دارید، هرروز ویتامین C بخورید، احتمال سرماخوردگی شما نصف می شود. بهترین توصیه برای کمک گرفتن از ویتامین C هم این است؛ صبح به صبح یک لیوان آب پرتقال، لیموشیرین بخورید یا در چای خود لیموترش بچکانید.
4. بعد از تجربه بی نظیر مادربزرگ ها و سوپ مرغ هایی که در سرماخوردگی به ما داده اند، پزشکان تحقیق کرده اند و حالا می گویند، بخار سوپ مرغ باعث باز شدن مجرای تنفسی می شود، آب آن بدن را از بحران کم آبی در بیماری نجات می دهد و در نهایت هم التهاب دستگاه تنفسی را کاهش می دهد.
5. نوشیدن چای همان خاصیت های تسکین دهنده سوپ مرغ را دارد و آنتی اکسیدان های موجود در چای سبز و چای سیاه، برای مبارزه بدن با ویروس بسیار معجزه آساست.
6. اگر چای سبز را با عسل و لیمو بنوشید، همان خاصیت چای سیاه را برای درمان دارد، اما برعکس چای سیاه، به خواب لطمه ای نمی زند و باعث می شود خوابی عمیق به درمان بیماری شما کمک کند.
7. تحقیقات مشخص کرده اگر روزانه سیر تازه بخورید، به مبارزه بدن شما با میکروب ها کمک می کند و کمتر از یک انسان عادی گرفتار ویروس ها و بیماری ها می شوید.
8. اگر یک دستگاه بخار آب را در اتاق بگذارید یا آب داغ حمام را باز کنید و برای مدتی در بخار حمام نفس بکشید، ذرات ریز و داغ آب باعث می شود گرفتگی در مجرای بینی، برطرف و تنفس شما راحت تر شود.
9. یک چهارم قاشق چایخوری نمک و یک چهارم قاشق چایخوری جوش شیرین را در یک لیوان آب حل و با سرنگ کوچکی این مایع را به داخل بینی، تزریق کنید. با این کار، بینی خود را شستشو می دهید و راه تنفسی را از ویروس ها و گرده ها پاک می کنید. مخاط بینی هم رقیق می شوند و در دوران بیماری، راحت تر نفس می کشید.
10. اگر ۴ بار در روز، آب نمک قرقره کنید، میکروب ها از دستگاه تنفسی شما دور می شوند و رشد نمی کنند.
11. بیماری زمانی سراغ شما می آید که بدنتان ضعیف باشد. یکی از مهم ترین روش های مقابله با ضعف بدن هم، خواب و استراحت کافی است. هیچ وقت از خواب عمیق و استراحت خود به بهانه کار دور نشوید و در فصل سرد، تختخواب خود را گرم نگه دارید.
12. در محیط های آلوده قرار نگیرید و در فصل زمستان حواستان باشد هوا در فضا جریان داشته باشد و هوای ساکن با گردوغبار و ویروس هایی که در حال رفت و آمد هستند، به محیط تنفسی شما وارد نشود. وقتی در محیط های آلوده هستید آب نمک قرقره و با اسپری نمک و جوش شیرین به بینی، مجرای تنفسی خود را تمیز کنید.

داسـتان خـوشمزه ترین سـاندویچ دنـیا


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


 سالن فرودگاه به نسبت خلوت بود و به نظر می رسید در این ساعت روز هواپیماها هم خیلی پرواز نمی کنند. گرمای ظهر، یوتا را حسابی خسته کرده بود و توان ایستادن نداشت. یک لیوان لیموناد خنک گرفت و روی اولین صندلی نشست. اینقدر خسته بود که حتی توان نداشت چشم هایش را باز نگه دارد.

چند دقیقه ای چشم هایش را بست. وقتی سوزش چشم هایش کمی بهتر شد، لیموناد را تا آخرین قطره اش سرکشید گرمای هوا او را اذیت می کرد، اما چاره ای نبود؛ هواپیمای فردریک تا چند دقیقه دیگر می نشست و او تنها کسی بود که به استقبال شوهرش می آمد. فردریک هم نمی دانست او به فرودگاه آمده تا از او استقبال کند.

فکرش را هم نمی کرد، اما یوتا می خواست همسرش را خوشحال کند و برای همین بی خبر به فرودگاه آمده بود. دسته گل بزرگی هم خریده و منتظر همسرش نشسته بود تا به او ثابت کند چقدر دوستش دارد. کمی که در سالن خنک فرودگاه نشست و حالش بهتر شد، کیف دستی اش را برداشت و به سمت سالن پروازهای ورودی رفت.

آنجا به خلوتی سالن قبلی نبود، اما خیلی هم شلوغ نبود. همان طور که داشت تابلوی اطلاعات پروازهای ورودی و خروجی را می خواند، مادر و دختری را دید که یک شاخه گل رز قرمز خریده و گوشه ای از سالن منتظر بودند. با این که خیلی ها به استقبال مسافران شان می آیند و این موضوع خیلی عجیب نیست، اما ظاهر آن دو نفر و همین طور نحوه برخوردشان با بقیه فرق داشت. آنها مثل دیگران نبودند؛ تنها، ساکت، آرام ولی خندان و بسیار شاد ایستاده بودند و با هم حرف می زدند.

آنطور که تابلوی اطلاعات پرواز نشان می داد، هواپیمای فردریک تاخیر داشت و تا ۳۰ دقیقه دیگر هم نمی رسید. برای همین یوتا به طرف مادر و دختر رفت و سعی کرد با آنها صحبت کند تا زمان هم زودتر بگذرد.

ـ "سلام، مسافر شما هم با پرواز شماره ۲۵۳ می آید؟"

ـ "سلام. ما منتظر مسافری نیستیم".

یوتا بیشتر تعجب کرد. او متوجه شده بود رفتار و ظاهر آنها شبیه کسانی نیست که منتظر مسافرشان باشند، اما نمی توانست باور کند بی دلیل آنجا ایستاده باشند. نگاهی به دسته گل خودش انداخت و بعد شاخه گل رز آنها را برانداز کرد. گل پژمرده و پلاسیده بود. یوتا کمی صبر کرد و به اطراف نگاهی انداخت. انگار دوست داشت بداند آنها چرا در سالن انتظار فرودگاه ایستاده اند، اما خجالت می کشید از آنها بپرسد.

دخترک که حدود شش یا شاید هم هفت سالش بود، با عجله به سمت مادرش دوید و دست های او را محکم گرفت. بعد به یوتا نگاه کرد و بی تفاوت دوباره به سمت مادرش برگشت.

ـ "مامان بیا. بابا امروز زودتر اومد."

دخترک این جمله را گفت و به سرعت از مادرش دور شد. زن جوان هم شاخه گل را با دست کمی مرتب کرد و گلبرگ های پلاسیده اش را دور ریخت. موهایش را هم صاف کرد و با لبخند دور شد. یوتا همان جا ایستاده بود تا ببیند آنها چه کار می کنند. دخترک از روی نرده های سالن پرید و به طرف مردی رفت که داشت راهروی کنار سالن را جارو می کرد.

زن جوان هم همان طور که لبخند می زد، منتظر ایستاد تا مرد و دخترک به سمت او بیایند. سه نفری یکدیگر را در آغوش گرفتند و بوسیدند و بعد از چند دقیقه به سمت حیاط فرودگاه رفتند تا با هم ناهارشان را بخورند. زن، سبد غذایی را از زیر صندلی برداشت و ساندویچ های کوچکی را که برای ناهار درست کرده بود از داخلش بیرون آورد.

زن و مرد ساندویچ های شان را به دخترک دادند و خودشان دست در دست هم نشستند و غذا خوردن دختر کوچولو را نگاه کردند. دخترک چنان به ساندویچ ها گاز می زد که هر کسی او را می دید، هوس می کرد چند لقمه ای از غذای آنها بخورد. یوتا هم گرسنه اش شده بود، ولی احساس می کرد غذایی که آنها می خورند خیلی لذیذتر از غذاهای رستوران فرودگاه است و برای همین دوست نداشت از رستوران چیزی بگیرد.

یوتا به آنها نگاه می کرد و همین نگاه طولانی باعث شد مرد متوجه حضور او شود. لبخند زد و او را به همسرش نشان داد. زن جوان به طرف یوتا آمد و سبد غذا را هم همراهش آورد. سبد را به طرف او گرفت و تعارف کرد. بعد با صدایی آهسته گفت: "اگر دوست دارید بفرمایید. یک ساندویچ دیگه هم داریم."

ساندویچ خیلی کوچک بود. یوتا آن را برداشت و تشکر کرد. زن جوان ادامه داد: "گفتم که ما مسافر نداریم. همسر من در بخش خدمات فرودگاه کار می کند و هیچ روزی ناهار پیش ما نیست. برای همین، سه روز در هفته من و دخترم می آییم اینجا تا ناهارمان را با هم بخوریم."

زن رفت و یوتا به ساندویچ کوچکی که از او گرفته بود، گاز زد. هیچ چیز داخلش نبود. فقط نان بود؛ نان خالی، اما دختر کوچولو طوری آن را می خورد که انگار لذیذترین ساندویچ دنیا را می خورد. او از طعم نان لذت می برد، چون در خانواده ای زندگی می کرد که همه اعضای خانواده عاشق یکدیگر بودند ...

بسلامتیه..

 به سلامتیه دختری که دوست پسرشو با یکی دیگه دید , نرفت داد و بیداد را بندازه .... تعجب



رفت سوار ماشینش شد و جُفتشون رو زیر کرد ... خیلی هم شیکو مجلسی ..! نیشخند



بین خودمون بمونه ها!! ولی تا الان خیلیا رو اینجوری کشتم!!

جاستین


دوستی‌ نوشته...... قابل توجه کسانی که از جاستین بیبر متنفر هستند

من زندگیم را مدیون جاستین هستم!

در نهم مارس 2009 شش ماه بود که بعد از یک تصادف وحشتناک در کما بودم.

روزی پرستار من رادیو را برای آهنگ جاستین روشن کرد.

خب من از جای خود بلند شدم و رادیو را خاموش کردم!!!
25r30wi25r30wi

funny

                                                خنده بازار دااااااااااغ هفته...

 

ارتباطات توی ایران اینجوریه که به طرف ایمیل می‌زنی

بعد باید اس‌ ام‌ اس بفرستی ایمیلتو چک کن !

بعد باید زنگ بزنی بگی اس‌ ام‌ اساتو چک کن !

.

.

.

اﺯ ﻣﺰﺧﺮﻓﺘﺮﯾﻦ ﻧﺼﯿﺤﺘﻬﺎﯼ ﺍﻃﺮﺍﻓﯿﺎﻥ :”ﺑﻬﺶ ﻓﮑﺮ ﻧﮑﻦ”  :|

.

.

.

ﯾﻪ ﻣﻌﻠﻢ ﺩﯾﻨﯽ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ.. ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﺍﻭﻣﺪ ﺳﺮ ﮐﻼﺱ

ﮔﻔﺖ ﺧﺪﺍ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﻭ ﺑﯽ ﻋﻠﺖ ﺧﻠﻖ ﻧﻤﯿﮑﻨﻪ

ﺑﻌﺪﺵ ﯾﻪ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ:

ﺍﻟﺒﺘﻪ ﻣﻄﻤﺌﻦ ﻧﯿﺴﺘﻢ :l

.

.

.

یه آدمایی هم هستن اسمشون دوسته

خودشون دشمن !

.

.

.

جالبه ها

موقع درس تو مغزم یه مدیا پلیر قوی نصب میشه

که قدرت پخش آهنگای قدیمی رم باکیفیت بالا داره..لامصب :|

.

.

.

با توجه به این که قهوه تقریبا پانصد سال است که کشف شده

به نظر شما قبل از کشف قهوه، رنگ قهوه ای چه رنگی بوده !؟

.

.

.

تنها روزی که یه زن خوشحال از خواب پا میشه روز عروسیشه

چون تنها روزیه که از اول که بیدار میشه میدونه چی باید بپوشه :))

.

.

.

دوران دبیرستان یخورده شیطون بودم.

یروز ساعت ۶:۳۰ صبح مثل دیونه ها پاشدم رفتم دم مدرسه یه

تیکه چوب کردم تو قفل مدرسه.

آخه ساعت اول امتحان ریاضی داشتیم.

جونم براتون بگه که تا ساعت ۱۰نرفتیم مدرسه.خیلی حال داد.

اینجوری نیگام نکنید معذب میشم :))

.

.

.

انقدر که موبایلم ساکته

اگر یه موقع یکى زنگ بزنه گوشیم به جاى زنگ خوردن هول میشه سرفه میکنه !

.

.

.

تو رقص ایرانی ۲۰درصد حرکاته  ۸۰درصد عشوه !

.

.

.

دکمه روشن کردن کولر باید همه جای خونه باشه

دکمه خاموششم تو انباری زیر دبه سیرترشی

واسه اینکه دست بابا بهش نرسه !

.

.

.

میخواستم به دوستم اس بدم،اشتبا فرستادم

یارو بهم اس داده: بی شعور کصافت عوضی الاغ … مزامحم نشو

بعد دوباره اس داده میگه: شوخی کردم، اشتبا گرفتی!!

مردم شیرین عقل شدن به قرآن !

.

.

.

اگه شما لیسانس حالگیری داری

ما هم فوق تخصص انتقام داریم !

گفتم که در جریان باشی

.

.

.

دیدی درد نداشت؟

جمله نوستالژیک پدر و مادرها بعد آمپول زدن به بچه هاشون

در حالی که بچه داره خون گریه میکنه

یعنی اون همه اشک ماله شوق بوده !

.

.

.

نمیدونم چه حکمتی در این کار هست

که هرخانومی که میخواد وزنش را اندازه بگیره

بره روی ترازو شکمشو میده عقب !

.

.

.

یه حکایت مکزیکی هست که هیچی نمیگه !

فقط موج میزنه :))

.

.

.

لذتی که در “کوفت” گفتن مامان هست در “قربونت برم” هیچکس نیست

.

.

.

تمام وسایل و امکانات زندگی ما رو مامانم میزاره “همون جا”

کلا همه چی و هرچی که می پرسی جوابش همون جاست !

.

.

.

ملاقه یه قاشقه که خواسته و تونسته !

.

.

.

ته تغاری رو جدی بگیرید قدرتی داره که پدر خانواده نداره ! :|

.

.

.

یعنی اعتماد به نفس بعضیا رو اگه صندوق صدقات داشت

الان بانک مرکزی بود !

 

.

.

.

به فزرندان خود چیزی نیاموزید !

دو روز دیگه شاخ میشن واستون

.

.

.

لامصب وقتی داری درس میخونی

تازه میفهمی که بحث های شبکه ۴ هم خیلی سودمند و پرهیجانه !

.

.

.

نقش معلم پرورشی تو مدرسه مث نقش مداد سفید تو مداد رنگیا بود !

.

.

.

خـــــوبی که از حد بگزرد دانــــــا هم خیال بد می کنه !

نادان که دیگه جای خودشو داره !

.

.

.

اداره آب و فاضلاب :

در روزهای گرم تابستان بهتر است به جای استفاده از کولرهای آبی

از کولرهای گازی استفاده کنید :|

اداره برق :

در روزهای گرم تابستان بهتر است به جای استفاده از کولرهای گازی

از کولرهای آبی استفاده کنید :|

.

.

.

تنبلی بد دردیه

یک ساعت پیش یه آلو خوردم، هستش هنوز تو دهنمه

حال ندارم برم بندازم سطل آشغال

کسی می دونه چند ساعت طول می کشه تا با بزاق دهن تجزیه بشه !؟

.

.

.

آدم باید یه یخچال بغل تختش داشته باشه

نیم ساعت یه باریه بالش از توش در بیاره قبلیو بذاره تو:|

.

.

.

من آدمِ دوری و دوستی‌ ام ! حتا شما دوست گرامی !

.

.

.

فکرشو بکن ، یکی دغدغه زندگی دخترا رنگ ناخوناشونه !

اونوقت من میخوام برم بیرون فقط چک میکنم فقط خشتکم پاره نباشه یوقت !

.

.

.

بابام این ترم میگه یکمم درس بخونی بد نیستا !

گفتم تو درس می‌ بینی و من پیچشِ درس . . .

بابام ١٠ دقیقه سر تکون داد و اتاقو ترک کرد !

.

.

.

خواهرزادم کلاس اوله تکلیفشون اینه از ۱ تا ۹۰ بنویسن

حالا این خواهرزاده ما یه عدد مینویسه درازمیکشه

یه غلت میزنه یه عدد دیگه یه کارتون می بینه یکی دیگه گرسنه میشه.

میگم دایی اینجوری تا صبم تموم نمیشه

میگه  خسته ام میفهمی… خسته!

.

.

.

یه گربه‌هه الان جلوم واستاد و گفت داداش

من ناهار باید برم سطل آشغال مادر خانومم اینا

اینجا هم آینه نداره . سیبیلام مرتّبه ؟ اوکی ام ؟

.

.

.

میخوام بدونم که کیفای مدرسه شما هم

بو نون پنیر مونده نارنگی له شده میداد یا فقط برای من اینجوری بود؟

.

.

.

ساعت شش صبح تو رادیو گفت:

“با هرکی قهرین همین الان بهش زنگ بزنین و آشتی کنین.”

والا با هر کی هم آشتی باشیم اون موقع صبح بهش زنگ بزنیم باهامون قهر می کنه!

.

.

.

ای رفیق باوفا! هر شب دعایت می کنم / گر ندارم زانتیا فرغون فدایت می کنم

.

.

.

داداشم اومد خونه ، دست کرد تو جیبش دید گوشیش نیست

کیفشو گشت بازم پیدا نکرد

گفت هزارتا صلوات نذر میکنم گوشیم پیدا بشه

خلاصه برگشت تو مسیری که اومده بود ، اخر سر رفت تو مغازه دید اونجاست

برگشت خونه ، گفتم صلواتا رو بفرست !

گفت : نه اگه گم شده بود میفرستادم ! اینو جا گذاشته بودم !

.

.

.

یه ژاپنی به زنش میگه:

” TiKi Taki ‘

زنش میگه:

” Kua Nini ”

ژاپنی ناراحت میشه میگه:

” taka anji radiyumba yaku ”

زنش گریه میکنه میگه:

” mimi takunı kakabında misamihi ”

یه جوری میخونی انگار سر در میاری با مسائل خانوادگی مردم چیکار داری؟

.

.

.

یکی از فانتزیام اینه که

پلیس تو ایست وبازرسی ماشینم رو نگهداره …

-بگه اسم ؟

+بگم عباس

-بگه نام پدر ؟

+بگم عباس علی

-بگه فامیلت چیه ؟

+بگم عباسی

-بگه از کجا میای ؟

+بگم عباس آباد

-بگه کجا میری ؟

+بگم بندر عباس

پلیسه شاکی شه !!! :|

-بگه بی شرف منو سرکار گذاشتی :|

+بگم نه به حضرت عباس:

.

.

.

بچه که بودم یه آبمیوه گیری داشتیم که وقتی روشنش میکردیم رسما رم میکرد و علاوه بر صدا و ویبره، میرفت یه دوری هم میزد تو آشپزخونه :))
بعد بابام همش منو مامور میکرد اینو نیگر دارم تا خودش هویجا رو آب بگیره. دقیقن حس اون کارگرایی رو داشتم که آسفالت رو سوراخ میکنن :|

.

.

.

.

.

.

ای که شاخ میگذاردی همه عمر !

دیدی که دست تقدیر عاقبت شاخ گذاشت !؟ :D

S A L I  J O O N

 

تعجب نکنید ! ما اینیم خلاصه ! ^-^

S A L I  J O O N

 

برج ایفل ، وقتی با آیفون ۱۰۰ روبرو شود :))

 

S A L I  J O O N

 

دوست عزیز و گرامی ، تو که نتونستی ، ولی ما برات درستش کردیم ! :))

S A L I  J O O N

 

الهی قربون اون چشمای خوشگلت بشم من !

یه ماچ بده عزیزم ^-^

S A L I  J O O N

 

خرسِ خانگی !

S A L I  J O O N

 

چهار پایه ویژه تمام حمام های دهه شصت ! :D

کیا یادشونه !؟

مورد مبهمش هم اون سوراخ وسطش هست که آخرشم مشخص نشد برای چیه !

S A L I  J O O N

 

 

خب بچه ها ، بیاین بوس بدین بابا میخواد بره دنبال یه تیکه اسخون !

S A L I  J O O N

 

یه پارچه خانوم !

یه پارچه آقا !

S A L I  J O O N

 

بسیار شگفت انگیز و دیدینی !

S A L I  J O O N

 

خلاقیت در عکاسی !

S A L I  J O O N

 

شرح در عکس !

S A L I  J O O N

 

تصویری ضد سیگار …

بابا ببخشید … من بهت نیاز دارم …

S A L I  J O O N

 

شرح در عکس !

S A L I  J O O N

 

یکی هم رد نمیشه یه متلکی چیزی بندازیم !

S A L I  J O O N

 

ینی در یه چنین شرایطی من بزرگ شدم !

S A L I  J O O N

 

تو چرا قیافت اینجوریه !؟

چیزی شده !؟

S A L I  J O O N

 

ماشین زبون بسته رو چرا اینجوریش کردی ؟؟

الهی بری زیر گاو

S A L I  J O O N

 

یکم دیگه تلاش میکردی نتیجه میگرفتی !

S A L I  J O O N

 

یه آدمیزاد نمیاد ظرفیت پر شه بریم …!

S A L I  J O O N

 

موهامو تازه شستم !

بیشعور دست به من بزنی خونت پای خودته !

S A L I  J O O N

 

پدر های نمونه و الگو !

S A L I  J O O N

 

نمیدونم چرا من هروقت میرم رو ترازو عدداش اینجوری اینور اونور میره !

S A L I  J O O N

 

خیلی قشنگه !

S A L I  J O O N

 

حفظ تعادل !

S A L I  J O O N

 

و باز هم حفظ تعادل !

S A L I  J O O N

 

ز گهواره تا گور ، دانش بجوی !

S A L I  J O O N

 

بذار ببینم … فصل شروع رابطه با سگ های سلطنتی کجا بود !؟

S A L I  J O O N

 

از قیافه یارو مشخصه چقدر شانسش گَنده !

S A L I  J O O N

 

بسیار ریلکس و خونسرد … !

راحت باش عزیزم !

S A L I  J O O N

 

منم تو عکس باشم جان مادرتون !

S A L I  J O O N

 

ای جون بخورمت !

S A L I  J O O N

 

شطرنج صنعتی !

S A L I  J O O N

 

نمایی از ویلا قایق تفریحی راد اس ام اس !

S A L I  J O O N

 

چند وقته اونجا ساکنی پرنده ی عزیز ؟!؟

یه دکتر هم برو برای معدت ! وضش خرابه !

S A L I  J O O N

 

هم شیب جاده رو کنترل کردن

هم یه راننده ها یه حالی میکنن ! ^-^

S A L I  J O O N

 

کارگران مشغول خوابند !

S A L I  J O O N

 

سقفش رو باند کاری نکرده فقط !

S A L I  J O O N

 

خیار هیئتی !

S A L I  J O O N

 

ترفند بسیار جالب برای استراحت در جاده های طولانی !

S A L I  J O O N

 

جان مادرت این کوچیکه بدش به من !

S A L I  J O O N

 

زیر بارون گریه کردم .. تا تو اشکامو نبینی 

وزق خوشگل من … الهی خیر نبینی .. !

S A L I  J O O N

 

به نظر شما میخوره به هدف آیا !؟

S A L I  J O O N

 

از کمترین امکانات بیشترین استفاده رو بکنین !

S A L I  J O O N

 

ای وای … !

داگی خوشگله شوهر کرد … 

S A L I  J O O N

 

چه گرفتاری شدم 

بابا من نمیخوام برم حموم .. بدم میاد .. :|

S A L I  J O O N

 

خیلی چاکریم … !

خسته نشدین که ؟ … برید پایین بازم عکس هست :)

S A L I  J O O N

 

یکی از مزایای سان روف !

S A L I  J O O N

 

بهت گفتم یونجش شوره نخور !

- اره صد رحمت به کاه !

S A L I  J O O N

 

آخرین نسل دریل های هیلتی !

باهاش تونل حفر میکنن !

چاه نفت هم میشه کند !

S A L I  J O O N

 

تنوع از ما ، انتخاب از شما ! :))

S A L I  J O O N

 

ورود کامیون ممنوع !

S A L I  J O O N

 

برو بابا اینم شد غذا ؟ :|

S A L I  J O O N

 

نکن این کارو بیشعور .. !

تو که نمیدونی اینجا چقدر می ارزه !

S A L I  J O O N

 

قدرت خانومها رو میتونید اینجا حس کنید !

S A L I  J O O N

 

جدیدترین مدل سیبیل !

S A L I  J O O N