گفتم: لعنت بر شیطان ...
شیطان ظاهر شد در حالی که لبخندی بر لب داشت .
پرسیدم:چرا می خندی؟
پاسخ داد: از حماقت تو خنده ام می گیرد
پرسیدم:مگر چه کرده ام؟
گفت: مرا لعنت می کنی در حالی که هیچ بدی در حق تو نکرده ام
با تعجب سوال کردم ...
.
.
پس چرا زمین می خورم؟!
جواب داد: نفس تو مانند اسبی است که آن را رام نکرده ای، نفس تو هنوز وحشی است؛ تو را زمین می زند.
پرسیدم:پس تو چه کاره ای؟
پاسخ داد: هر وقت سواری آموختی، برای رم دادن اسب تو خواهم آمد فعلاً برو سواری بیاموز.
ممنون جواد جون...واقعا تاثیر گذار بود....
khahesh mikonam dadash
khoshhalam khoshet oomad