ایران

ایران

ایران

ایران

من در حالت های مختلف(واسه خنده)



باقیش ادامه مطلب...


من , وقتی یه شکست عشقی بزرگ خوردم

www.AsanPic.com
من در ماشین
www.AsanPic.com ادامه مطلب ...

ترول فارسی(سری پنجم)


لحظه ای لبخند....

باقیش ادامه مطلب...


2z43zqbkd8w3txaf0us.jpg

ادامه مطلب ...

درد دل من



از وقتی که شماره شو به بلَک لیست گوشیم انتقال دادم چند ماهی میگذره…


شیش،هفت تا اس داده بود که چند هفته بعد خوندمشون.

اون موقع از دستش عاصی بودم. واقعاً اذیت میکرد.

یه شب با یه شماره دیگه اس داد برا همین نرفت تو بلک لیستم

نوشته بودکه اگه میخوای دیگه اس ندم بهت،یه چیزی بگو.

بدون معطلی جواب دادم و همون چیزی رو که میخواست

براش فرستادم چون واقعاً دیگه نمیخواستم اس.ام.اساشو ببینم.

دیگه ا………س نداد

نمیدونم اصلاً چی شد که اینطور شد. دیگه سراغمو نگرفت

انگار نه انگار که من “هستم”

به هرحال اعتراف میکنم که خیلی دلم برای اس.ام.اس هاش تنگ شده.

اگه الان اینارو میخونی، ازت میخوام که یه شانس دیگه بهم بدی. قول میدم بچه ی خوبی بشم !

هم تو مسابقه ها شرکت کنم

هم آهنگپـیشواز داغ هفته رو انتخاب کنم و حتی با شارژ ۱۶۸۶۵۰ریال، برنده ۱۰۰ تومن اعتبار هدیه

داخل شبکه شم ..!

ایرانسل دوستت دارم !

شیخ و شرط بندی

روزی شیخ با مریدان خویش در مجلسی بودند و شیخ برای آنها از کارهای خارق العاده صحبت مینمودندی!ناگاه مریدی برخواست و به نزد شیخ رفت گفت یا شیخ من میتوانم از فاصله 7 قدمی در لیوانی که روبروی شماست بشاشمندی !!شیخ فرمود محال است حاضرم با تو 500 سکه شرط ببندم نتوانی!مرید قبول بکرد و 7 قدم فاصله گرفت و شروع کرد به شاشیدن ناگهان کنترل از کف بداد و همه جا بشاشید به جز داخل لیوان!! کنار لیوان، روی مریدان و حتی شیخ نیز بی نصیب نماندی ولی شیخ شادمان از اینکه شرط را برده گفت باختی سکه ها را رد کن بیاید! مرید ابتدا با مرید دیگری پچ پچی کرد و برگشت و شادمان پانصد سکه را به شیخ داد!شیخ فرمود:تو همین الان 500 سکه باختی چرا شادمانی؟مرید گفت:با آن مرید 1500 سکه شرط بسته بودم دراین مجلس روی همگان بشاشم حتی شما شیخ و نه تنها ناراحت نشوید بلکه خوشحال نیز بگردید!! شیخ و مریدان چون این را بشنیدند جامه دریدند و به بیایان رفته و از خشتک خود را به دار آویختندی!!!

کارهایی که میتوانید در آسانسور انجام دهید



وقتی از آسانسور پیاده میشین دگمه همه طبقات رو بزنین...مخصوصا اگه یه عده هنوز تو آسانسور هستن


رو به دیوار آسانسور در حالی که پشت تون به همه هست بایستین...اگه شما نفر اولی باشید که سوار شدین به احتمال زیاد بقیه هم همین کارو میکنن


یه دفه بگین : ای وای ..نه .. بارون گرفت... بعدش چترتون رو باز کنین


از همه آدرس ایمیلشون رو بپرسین و بعد آدرس هاشون رو مسخره کنین 


توی یه دستمال فین کنین سپس به بقیه نشون بدین


هر کسی که وارد میشه باهاش دست بدین و یه سلام علیک حسابی بکنین و بگین میتونه شما رو جناب تیمسار صدا کنه


هر از چند گاهی صدای گربه در بیارین


به یکی از مسافر ها خیره بشین بعد یه دفعه بگین ..ا وه تو که یکی از اون هایی...بعد تا میتونین ازش فاصله بگیرین


یه عروسک خیمه شب بازی دستتون بکنین و با بقبه مسافر ها از طرف اون حرف بزنین
هر طبفه که میرسین ..صدای دینگ در بیارین..بعد به یکی از مسافر ها بگین نوبت تو هست ...خدا بیامرزتت



سبک های موسیقی

پاپ

تصویر





کلاسیک

تصویر





هیپ هاپ

تصویر




رپ

تصویر





تکنو

تصویر




دث متال

تصویر



پاور متال

تصویر



اسپید متال

تصویر



تکنو (به همراه اکس!)

تصویر




در هنگام رانندگی

تصویر










پیغام گیر تلفن شاعران

پیغام گیر تلفن حافظ :

رفته ام بیرون من از کاشانه ی خود غم مخور!
تا مگر بینم رخ جانانه ی خود غم مخور!
بشنوی پاسخ ز حافظ گر که بگذاری پیام
زان زمان کو باز گردم خانه ی خود غم مخور!


پیغام گیر تلفن سعدی :

از آوای دل انگیز تو مستم
نباشم خانه و شرمنده هستم
به پیغام تو خواهم گفت پاسخ
فلک را گر فرصتی دادی به دستم


پیغام گیر تلفن فردوسی :

نمی باشم امروز اندر سرای
که رسم ادب را بیارم به جای
به پیغامت ای دوست گویم جواب
چو فردا بر آید بلند آفتاب

پیغام گیر تلفن خیام :
این چرخ فلک عمر مرا داد به باد
ممنون توام که کرده ای از من یاد
رفتم سر کوچه منزل کوزه فروش
آیم چو به خانه پاسخت خواهم داد!


پیغام گیر تلفن مولانا :

بهر سماع از خانه ام رفتم برون، رقصان شوم!
شوری برانگیزم به پا، خندان شوم شادان شوم !
برگو به من پیغام خود، هم نمره و هم نام خود
فردا تو را پاسخ دهم، جان تو را قربان شوم!


پیغام گیر تلفن بابا طاهر :

تلیفون کرده ای جانم فدایت!
الهی مو به قوربون صدایت!
چو از صحرا بیایم نازنینم
فرستم پاسخی از دل برایت !


پیغام گیر تلفن منوچهری دامغانی :

از شرم به رنگ باده باشد رویم
در خانه نباشم که سلامی گویم
بگذاری اگر پیغام پاسخ دهمت
زان پیش که همچو برف گردد رویم!


پیغام گیر تلفن نیما (در خانه ای که در یوش بود) :

چون صداهایی که می آید
شباهنگام از جنگل
از شغالی دور
گر شنیدی بوق
بر زبان آر آن سخن هایی که خواهی بشنوم
در فضایی عاری از تزویر
ندایت چون انعکاس صبح آزا کوه
پاسخی گیرد ز من از دره های یوش


پیغام گیر تلفن نیما (در زمانی که در تهران زندگی می کرد) :

آی آدم ها!
که اندرپشت خط
در انتظار پاسخی هستید !
یک نفر هم، اینک اندر خانه ی ما نیست!
که پاسخ گوی الطاف شما باشد.
اگر با دست و پای دائم از چنگ فضای سرخ ناامنی
و این دریای تندوتیره و سنگین که می دانید
رها گشتم
و سوی خانه برگشتم
سلامی گرم خواهم داد در پاسخ
محبت های بسیار عزیزان را...


پیغام گیر تلفن شاملو :

بر آبگینه ای از جیوه ء سکوت
سنگواره ای از دستان آدمیت
آتشی و چرخی که آفرید
تا کلید واژه ای از دور شنوا
در آن با من سخن بگو
که با همان جوابی گویم
تانگاه که توانستن سرودی است


پیغام گیر تلفن سایه :

ای صدا و سخن توست سرآغاز جهان
دل سپردن به پیامت چاره ساز انسان
گر مرا فرصت گفتی و شنودی باشد
به حقیقت با تو همراز شوم بی نیاز کتمان


پیغام گیر تلفن فروغ :

نیستم... نیستم... اما می آیم... می آیم... می آیم
با بوته ها که چیده ام از بیشه های آن سوی دیوار می آیم. می آیم. می آیم
و آستانه پر از عشق می شود
و من در آستانه به آنها که پیغام گذاشته اند
سلامی دوباره خواهم داد ...

پیغام گیر تلفن شاعران شعر نو :

افسوس می‌خورم
چون زنگ میزنی
من خانه نیستم که دهم پاسخ تو را
بعد از صدای بوق
برگو پیام خود
من زود می‌رسم
چشم انتظار باش ...


یاد سهراب سپهری بخیر آنکه تا لحظه خاموشی گفت :
تو مرا یاد کنی یا نکنی من به یادت هستم، آرزویم همه سرسبزی توست ...